امروز پنجشنبه 01 آذر 1403 http://dl.cloob24.com
0

معمولاً دیده می شود که شنیده های رفتار با بچه های در خانواده های مختلف به صورت- های متفاوت اعمال می شود. خانواده هایی با فرزندان خود سخت گیری می کنند و خانواده دیگری هرچه که فرزندان خود بگویند به همان راه می روند. آیا در این باره مطالعه ای شده است و اساساً بهترین روش در کدام دسته خانواده ها اعمال می شود؟ اعمال و رفتار و شکل گیری شخصیت کودکان و یادگیری های اولیه و آشنایی با کیفیت روابط اجتماعی، به تمامی در خوانواده ها شکل می گیرد.

برخی از خانواده ها الگوهای تربیت مفیدی برای کودکان خود و بر طبق آموزش های روان شناسی اعمال می کنند. و برخی دیگر بر اساس نظریات شخصی خود یا روش هایی که مادربزرگ و پدر بزرگها توصیه می کنند و... که در نهایت نیز به زیان فرزندانشان می تواند تمام شود. طرز تفکر و احساس و نگرش و رفتار والدین در شخصیت فرزندان بسیار موثر است و چه بسا روش های اشتباه به بیماری های عصبی و مشکلات رفتاری فرزندان منجر می شود.

شایع ترین انواع خانواده ها و الگوهای رایج، به شکل زیر قابل شناسایی هستند:

1- خانواده های کنترل کننده: این نوع خانواده ها، مرتب دستور می دهند بدون آن که برای این دستورات دلیلی داشته باشند یا درباره ی این دستورات با فرزندانشان گفت و گویی کنند این خانواده ها از فرزندان خود، انتظارات بسیاری دارند، انتظاراتی که بسیاری مواقع از توان فرزندان خارج است. فرزندانی که در چنین خانواده هایی رشد می کنند، معمولاً سرکش، زورگو، ناتوان، خشمگین، گوشه گیر و منفعل بار می آیند. در چنین خانواده هایی رابطه عاطفی عمیق به کودک ابراز نمی شود. این دسته از مادران و پدران اغلب بسیار سخت گیر و یکدنده هستند و گاهی نیز دست به تنبیه فرزند چه روحی و چه جسمی می زنند.

2- خانواده های دوست داشتنی و بیش از حد صمیمی: این گونه خانواده ها معمولاً خواسته های کودکان خویش را بی هیچ قید و شرط و محدودیتی

برآورده می کنند و تنها الگوی تربیتی آنان دوست داشتن و ابراز دائمی آنان به فرزندان است بی هیچ نظم و یا ضابطه و برنامه ای.

این گروه از والدین تصور می کنند هرگز نباید به فرزند خود ((نه)) بگویند و همه خواسته های آنان را بی چون و چرا باید انجام دهند. کودکانی که در چنین محیطی تربیت می شوند قادر نیستند خواسته ها و امیال خویش و در سنین بزرگتر غرایز خود را به تاخیر بیندازند.

چرا که آنها عادت کرده اند هر چه می خواهند را بلافاصله دریافت کنند این گونه کودکان معمولاً افرادی غیر اجتماعی و با روحیه ای ((طلبکار)) بار می آیند.

3- خانواده های آشفته: در این گونه از خانواده ها والدین همواره در کشاکش اختلافات و مشاجرات گرفتارند، بنابراین فرصت و حوصله ای برای پرداختن به تربیت کودکانشان را ندارند. از سویی فرزندان نیز که دائماً شاهد این گونه بگو مگوها و اختلافات هستند علاقه ای به تشکیل زندگی خانوادگی در بزرگسالی از خود نشان نمی دهند چرا که الگویی از یک خانواده آرامش بخش، مهربان در ذهن ندارند بنابراین اغلب ترجیح می دهند از ازدواج صرف نظر کرده و مجرد باقی بمانند و در صورت ازدواج نیز ناسازگاری و طلاق در میان این نوع اشخاص که در خانواده های آشفته بزرگ شده اند بسیار شایع است.

4- خانواده های بی تفاوت: در این خانواده ها هیچ معیار و الگوی تربیتی و یا آموزشی برای کودکان وجود نداشته و نظام مشخصی برای تعادل دادن به مناسبات کودکان با یکدیگر و والدین با کودکان برقرار نیست. والدین هیچ توجه و نظارتی بر فرزندان و تربیت آنان ندارند بنابراین کودکانی که در این گونه خانواده ها بزرگ می شوند به اصطلاح خود و بدون برنامه معینی دوران کودکی و نوجوانی خود را طی می کنند این کودکان اغلب آینده روشنی در برابر خود ندارند و در پی یافتن شغل و تحصیلات و... نخواهند بود.

5- خانواده های ایده ال: این خانواده ها کودکان را با اهدافی مشخص و آگاهانه به جهتی سوق می دهند که در بزرگسالی افرادی مسئولیت پذیر، شاد، صادق، اجتماعی و مفید برای خود و دیگران باشند در این نوع خانواده ها هیچ گاه از الگوهایی که در خانواده ها کنترل کننده، بیش از حد صمیمی،

آشفته و بی تفاوت به چشم می خورد برای تربیت فرزندان استفاده نمی شود زندگی و رشد در خانواده های ایده آل علاوه بر مزایای یاد شده کودکان را نیز از ابتدا به بیماری های عصبی و اختلات رفتاری حفظ می کند این خانواده ها به کودکان خود کمک می کنند تا در مواجهه با مسائل آینده زندگی خویش بر خود متعادل و به دور از واکنش های صرفاً احساسی یا انعطافی از خود نشان دهند این کودکان در بزرگسالی سر رشته زندگی و سرنوشت خود را، خود در دست می گیرند و همواره برای یک زندگی پویا و سالم برنامه ریزی کرده و بر توانایی های خویش تکیه می کنند.

مسئولیت والدین در تربیت کودک

پرورش فطریات کودک

فطریات اولیه انسان سرمایه هایی است که خداوند حکیم به منظور تأمین سعادت بشر در نهاد هر کودک به وجود آورده و او را با همان سرمایه ها آفریده است. اگر فطریات از کودکی با پرورش های صحیح و حمایت های عادلانه تقویت شوند و از قوه به فعلیت آیند، در پرتو آن اساس سعادت کودک پی ریزی می شود و تا پایان زندگی ضامن خوشبختی او خواهد بود. بر عکس اگر مربی عملاً به فطریات طفل توجه ننماید و او را با روش های ناپسند و غیر انسانی تربیت کند.

رفته رفته به پلیدی و انحراف خو می گیرد و در نتیجه سرمایه های سعادت بخش فطری را فراموش می کند و برای جامعه عضو فاسد و نادرستی بار می آید.

یکی از فطریات بشر، درک لزوم وفای به عهد است. وفای به عهد یکی از اساسی ترین پایه های خوشبختی بشر است. همان طور که حّب ذات و***جنسی، خواهش های آب و خواب و غذا برای ارائه حیات ضروری است و خداوند تمایل آنها را به صورت غریزه در سرشت آدمی، آفریده است، وفای به عهد نیز برای تعالی معنوی و سعادت اجتماعی بشر ضروری است و خداوند درک لزوم آن را به طور فطری در باطن هر انسانی قرار داده است. درک فطری وفای به عهد مانند بذری است که حضرت حق در زمین دل کودک افشانده است. روش های صحیح پدر و مادر به منزله آبیاری و پروش این بذر است اگر کودک را در عهد و پیمان فریب ندهند و عملاً به وعده های خود وفا دار باشند، بذر فطرت در نهاد کودک تقویت می شود و این سجیه انسان در دل او ریشه می کند، به عهد خود پای بند و وفادار می گردد و هرگز به فکر پیمان شکنی نمی افتد.

تربیت در محیط عدل و آزادی

یکی از فطریات بشر که می توان پایه اساسی و تکیه گاه ثابت قرار گیرد، غریزه تفّوق خواهی و عشق به کمال است. علاقه ترقی و تعالی از شاخه های نیرومند حّب ذات است که در نهاد و انسانی بالفطره وجود دارد. مربی لایق می تواند از این سرمایه روانی استفاده کند و یک قسمت از تربیت های صحیح خود را بر این پایه استوار نماید و کودک را به راه ترقی و تعالی سوق دهد تربیت فرزند: با خشونت یا مهربانی؟

نمونه های خصوصی و ادب اجتماعی

ادب و تربیت هم از رفتارهای انسانی و یک مهارت اجتماعی است که از راه تقدیر از والدین که خود مؤدب و با تربیت باشند بدست می آید. به طور کلی در کلیه شرایط و موارد ادب و تربیت باید مهربانی وخوش رویی آموخته شود. با این همه بسیارند پدران و مادرانی که از این لحاظ خشونت را بر نرمی ومهربانی برتری می دهند. هنگامی که کودکی فراموش می کند بگوید: متشکرم، پدر یا مادرش در حضور مردم بی درنگ به وی نهیب می زند که بچه بی تربیتی است. غالباً دیده می شود پدران و مادران در اجتماع قبل از این که خودشان خداحافظی کنند شتابانه به فرزند خردسال خودشان اخطار می کنند که بگوید: خداحافظ!

منابع:

کتاب راهنمای تربیت فرزندان از 3ساله تا 12ساله از هیم جی نات – ترجمه امید حلاج

کتاب کودک از نظر وراثت و تربیت جلد 1 و 2

نویسنده: محمد تقی فلسفی

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه